یزید پس از مرگ معاویه در نیمه دوم رجب سال ۶۰ اعلام خلافت کرد و در نامهای به ولید بن عتبه حاکم مدینه از او خواست که از حسین بن علی، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر برای او بیعت بگیرد. اجرای خواست یزید با موانع زیادی روبرو شد و اعلام خلافت او اعتراضات بسیاری در بین مسلمانان شکل گرفت. علاوه بر این سه تن تعداد دیگری از جمله عبدالرحمن بن ابی بکر، اصحاب پیغمبر، خوارج و شیعیان عراق خلافت موروثی را خلاف سنت پیغمبر و سیرهٔخلفای راشدین میدانستند.
حسین بن علی اعلام کرد که خلافت یزید بر خلاف اسلام و قرارنامهٔ صلح برادرش حسناست و از بیعت با یزید سر باز زد. عبدالله بن عمر گفت که اگر قرار بود خلافت از پدر به پسر برسد من الآن پس از پدرم خلیفه بودم و بدین ترتیب ادعای خلافت هم کرد. عبدالله بن زبیر در مکه از اطاعت از یزید سرباز زد و به دعوت علیه حکومت یزید پرداخت. در میان همهٔ مخالفان یزید، فقط برای دفع قیام حسین بن علی و عبدالله بن زبیر به خشونت گرایید. واقعه حمله به شهر مقدس مکه به دستور یزید بن معاویه از مسلمات تاریخی است که مورخان معروف اهل سنت از جمله طبری در تاریخ خود و ابن اثیر در کتاب الکامل آنرا نقل کرده اند. در مورد دلیل این حمله در تاریخ می خوانیم که:
پس از واقعه عاشورا، قیام های متعددی در نقاط مختلف دنیای اسلام علیه حکومت بنی امیه و به خصوص یزید بن معاویه صورت گرفت. بعضی از این قیام ها به انگیزه خونخواهی از امام حسین (ع) و یارانش صورت گرفت، و بعضی نیز اهداف دیگری را دنبال می کرد.
یکی از این قیام ها قیام مردم مدینه بود. یزید برای مقابله با این قیام سپاهی به فرماندهی مسلم بن عقبه به سوی این شهر فراهم کرد. این سپاه در طی سه روز چنان قتل و غارت و جنایاتی در مدینه مرتکب شد که بیان از گفتن آن عاجز است. سر کوبی قیام مردم مدینه، در ذی حجةسال 63 هـ.ق رخ داد. در همان ایام عبدالله بن زبیر نیز که در مکه سکونت داشت، اعلام مخالفت با یزید کرد و مردم مکه و حجاز را به اطاعت از خود دعوت کرد. یزید که اطلاع یافته بود عبدالله بن زبیر طرفداران فراوانی پیدا کرده است، برای مقابله با قیام او به مسلم بن عقبه دستور داد پس از فرونشاندن قیام مردم مدینه با سپاه خود عازم مکه شود و قیام ابن زبیر را نیز سرکوب کند. مسلم بن عقبه در اواخر سال 63 هـ.ق رهسپار مکه شد. وی در بین راه در گذشت و به دستور یزید، حصین بن نمیر جانشین وی شد.
جنگ میان سپاه حصین بن نمیر و یاران عبدالله بن زبیر ابتدا در بیرون شهر مکه انجام شد. پس از کشته شدن تعداد زیادی از افراد عبدالله بن زبیر وی به داخل شهر مکه پناهنده شد. سپاه حصین بن نمیر بیش از دو ماه، شهر مکه را به محاصره خود در آوردند و در طی همین مدت بود که خانه کعبه را با منجنیق، سنگ زدند و در خانه خدا آتش افروختند.
سرانجام در اوایل ماه ربیع الثانی سال 64 هـ.ق با رسیدن خبر مرگ یزید به گوش حصین بن نمیر و یارانش، آنها به محاصره شهر مکه خاتمه دادند.
برای مطالعه بیشتر درباره این رویداد می توانید به منابع ذیل مراجعه فرمائید:
تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 7 صص 3121-3117.
کامل ابن اثیر، ترجمه عباس خلیلی، ج 3، صص 260-258.
تاریخ سیاسی اسلام دکتر حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، صص 354-352.
سیرهٔ یزید و روش زندگی او، با تمام خلفای پیش از او فرق داشت. او در حفظ شریعت اعتنایی نداشت و وحی را انکار می کرد. مردی عشرت جوی و شراب خوار بود که به فسق شهرت داشت. او سیاست و ذکاوت پدرش را نداشت، و کارهای حکومت را سبک میگرفت.[نیازمند منبع]
وقوع سه رویداد در سه سال خلافت او، به قتل رسیدن حسین بن علی و یارانش، واقعهٔ حره، و جنگ با عبدالله بن زبیر موجب نفرت بسیاری از مسلمین از او شد و بسیاری از علما و خطباء، در عالم شیعه و اهل سنت[نیازمند منبع]، لعن او را جایز شمردند.
الیافعی: "و آن کس که امر به قتل حسین بن علی رضی الله عنه کرد و آن کس که او را به قتل رساند و آن کس که آن را حلال دانست و راه را برای قتل حسین بن علی فراهم داشت همهٔ اینها کافر هستند و مستحق لعن شذرات من ذهب / ابن العماد الحنبلی: ۱ / ۶۸."[نیازمند منبع]
التفتازانی(شرح عقاید النفسیه): "حق این است که یزید به قتل حسین رضایت داد و او را چنین بشارت دادند و به اهل بیت رسول اهانت کرد پس لعنت خدا بر وی و بر یاران و همراهان اوست."[نیازمند منبع]
الذهبی: "یزید ناصبی غلیظ و تندخویی بود که اخلاق سگان را داشت و مسکر مینوشید و از هیچ معصیت و منکری روی گردان نبود. دولتش به قتل حسین آغاز گشت و به ویرانی کعبه تمام یافت (المصدر)"[نیازمند منبع]
ابن کثیر: "به راستی یزید پیشوایی فاسق و کافر و شایستهٔ لعن بود. البدایه ۸/۲۳۸"[نیازمند منبع]
المسعودی: "و یزید مردی ستمگر و ظالم و فاسق بود و مسوول در قتل نوادهٔ رسول خدا صلی الله علیه و سلم و اصحاب او رضی الله عنهم است. او آشکارا شراب مینوشید و با سگان مینشست. اخلاقش اخلاق فرعون بود. جز این که فرعون در امر رعیت مدارا بیشتر مینمود تا وی و انصاف بیشتر داشت و تدبیر بیشتر. مروج الذهب : ۳ / ۸۲"
علمای بسیار دیگر از جمله سبط بن الجوزی، القاضی ابویعلی، جلالالدین سیوطی، ابن حزم، شوکانی، جاحظ، شیخ محمد عبده والقرضاوی, امام احمد بن حنبل همه یزید را کافر و فاسق دانسته و رای به جواز لعن یزید دادهاند.[نیازمند منبع]
ابوحامد محمد غزالی طوسی عالم شافعی که مدرس مدرسه نظامیه ی بغداد بود فتوایی مبنی بر عدم جواز لعن یزید صادر کرد.غزالی نوشت: «دخالت یزید در کشتن حسین بن علی مسلم نیست و اگر هم باشد قتل نفس فسق است نه کفر، به علاوه ممکن است که یزید توبه کرده باشد و از همهٔ اینها گذشته لعن انسان که سهلست، لعن حیوان هم صحیح نیست و رسم لعن و نفرین ناپسند است زیرا که خداوند لعنتگران و ناسزاگویان را دوست ندارد» غزالی هر چند فتوای منع لعن یزید را صادر کرد اما با مسامحه و پرده پوشی بر نابکاریهای یزید مخالف بود. بر اعتقاد بعضی این فتوای غزالی به خاطر تعصب ناخودآگاه وی بر ضد شیعه و اصرار شیعه بر لعن یزید بود.[نیازمند منبع]
امیر علی شیر نوایی ( م 906 ق ) نیز در این زمینه سروده است :[نیازمند منبع]
"ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن
زان که شاید حق تعالی کرده باشد رحمتش
آنچه با آل نبی کرد او، اگر بخشد خدای
هم ببخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش"
یزید دیوان شعری نیز دارد و از شعرای بزرگ عرب نیز محسوب می شود[بدون منبع- منبع قبلی چیزی نداشت] برخی بر این باورند که مصرع بیت اول شعر حافظ از یزید اقتباس شده، بیتی که به یزید منتسب کرده اند چنین است:
أنا المسموم ما عندی بتریاقٍ ولا راقٍ | أدر کأسا و ناولها ألا یا أیها الساقی[۱] |
و غزل حافظ این چنین:
الا یا ایّها السّاقی ادرکاساً و ناولها | که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها |
مطهری[۲] و شهریار[۳] از جمله افرادی هستند که این بیت را منتسب به یزید بن معاویه دانسته اند. کاتبی نیشابوری نیز در این باره چنین گفته است:
عجب در حیرتم از خواجه حافظ | به نــوعی کش خرد زان عاجز آید | |
چه حکمت دید در شعر یزیـد او | که در دیوان نخست از وی سرآید | |
اگر چه مــال کافـــر بر مسلمـان | حلال است و در او قیلـی نشاید | |
ولی ازشیرعیبی بس عظیم است | کــه لقمـــه از دهـــان سگ رباید |
یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شدهبود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید. طبق وصیّتش، پسرش معاویه دوم بعد از او به خلافت رسید
منبع : ویکیپدیا
معاویه در بیست و پنجم محرّم سال سی و هفتم عام الفیل برابر با ششصد میلادی-سه سال قبل از بعثت پیامبر اسلام و پانزده سال قبل از هجرت، در مکه متولّد شد. پدرش ابی سفیان از سرشناسان قریش بود. مادرش هند دختر عتبه بود. نسب معاویه به حرب بن امیه بن عبدشمس بن عبدمناف قرشی میرسید. معاویه همراه پدرش ابوسفیان در بدر، خندق[۱] و چند جنگ دیگر بامحمّد جنگید. عتبة بن ربیعه رهبر گروهی از قریش در جنگهای فجّار بود.
معاویه پس از فتح مکه، در بیست و سه سالگی، به همراه پدرش ابوسفیان و برادرش یزید بن ابی سفیان، دین اسلام را پذیرفت. گروهی گفتهاند معاویه به مقام کتابت وحی رسید، ولی معاویه در مکه ساکن بود و محمد بعد از فتح مکه به مدینه بازگشت و تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد. [۱]
پس از وفات پیامبر اسلام در سال ششصد و سی و دو میلادی، معاویه به پیروی پدرش از بیعت با ابوبکر سرباز زد. بهانه معاویه و ابوسفیان این بود که ابوبکر از قبیلهٔ بنی تیم است و خلافت باید از آن بنی هاشم یا بنی امیه باشد. سرانجام با اصرار هشام بن عمرو، ابوسفیان و پسرش راضی به بیعت با ابوبکر شدند. ابوبکر، یزید بن ابی سفیان و معاویه را به شام گسیل کرد. یزید، در آن جا موفقیت به دست آورد و دمشق فتح شد. یزید نیز به حکمرانی و ولایت دمشق برگزیده شد. عمر بن خطّاب، یزید را در حکمرانی دمشق ابقا کرد و فلسطین و نواحی اطراف آن را بر قلمرو وی افزود. در سال ۱۸ هجری قمری، یزید درگذشت و برادرش معاویه جای او را گرفت. با مرگ عمر، عثمان نیز معاویه را در جای خود ابقا کرد. بدین ترتیب معاویه در زمان خلافت سه خلیفهٔ نخست، به تدریج در شام، قدرت و محبوبیت کسب کرد. در جریان محاصره عثمان با این که از طرف عثمان از معاویه خواسته شده بود به کمکش بیاید و فرصت چنین کاری هم برای معاویه وجود داشت در عین حال تعلل ورزید.
پس از مرگ عثمان، علی بن ابی طالب به خلافت رسید. علی پیشنهاد اطرافیانش را برای ابقای معاویه نپذیرفت و او را از زعامت و حکومت در شام عزل کرد. معاویه به بهانهٔ کشته شدن عثمان و انتقام خون او، وارد جنگ باعلی شد. مردم شام با او بیعت کردند و بر علیه علی همداستان شدند. سرانجام جنگ صفین درگرفت. در این جنگ شکست نخست به معاویه افتاد. اما به صوابدید عمروعاصقرآن بر نیزه کردند و حکمیت مطرح گشت. نتیجه حکمیت خلع علی و تحکیم حکومت معاویه در شام بود.
معاویه به عراق لشکر کشید و حسن با دوازده هزار نفر به مقابله برخاست و قیس بن عباده، فرماندهٔ لشکر بود و عبیدالله بن عباس هم از فرماندهان سپاه. پس از مدتی حسن دریافت که با چنین لشکری دیگر نیاز به دشمن نیست. و ادامه دادن این جنگ، مسلمین را به مسلخ بردن است. سپاهی که با شایعه متفرق شوند و فرماندهان به چند کیسهٔ زر خود را بفروشند، برای شکست خوردن نیاز به دشمن ندارد. نقل است که وقتی سپاه کوفه به مدائن رسید. شایعه شد که قیس بن عباده کشته شد. بلوایی در لشکر بپا شد ومردم به خیمهٔ حسن ریختند و اموال او را غارت کردند و حتی گلیم زیر پای او را کشیدند. و پای او را مجروح کردند.
برای حسن مسجّل شد که جنگ با معاویه، جز شکست، و ریختن خون مسلمین نتیجهای در بر نخواهد داشت. بنابراین با معاویه صلح کرد و خلافت را به چندین شرط به معاویه سپرد.
معاویه وارد کوفه شد. و مردم از جمله حسن و حسین با او بیعت کردند. معاویه سال ۴۱ هجری را «عام الجماعة» نامید. زیرا امت به استثنای خوارج با یک خلیفه بیعت کردند.
این اولین سنگ بنای سلسلهٔ پادشاهی امویان در تاریخ بود. سلسلهای که ۹۱ سالِ هجری و ۸۹ سالِ میلادی درتمام ممالک اسلامی ادامه یافت و از آن پس، بیش از ۷ قرن در اندلس جریان داشت.
کشته شدن علی بن ابی طالب به دست ابن ملجم مرادی، خلافت معاویه را تحکیم کرد. خلافت حسن بن علی که کوفیان با او بیعتکردند، سرنگرفت و معاویه حسن را به آسانی کنار زد. حسن بن علی عهدنامهٔ صلح با معاویه بست و خلافت او را با شرایطی پذیرفت. معاویه هنگامی که اوضاع برای او مستقر شد در میان مردم کوفه خطبهای ایراد کرد و گفت: «ای مردم کوفه من برای نماز و زکات و حج، با شما نجنگیدم، که میدانم خودتان نماز میخوانید و زکات میدهید و به حج میروید ولی با شما جنگیدم تا بر شما حکومت کنم تا آنجا که گفت: و هر شرطی که بستم و هر چیزی را که به حسن بن علی قول دادهام زیرا این دو پایم میباشد که به آن وفا نخواهم کرد»
در دوران خلافت معاویه، دهاة عرب چون عمروبن عاص، مغیرة بن شعبه، و زیادبن ابیه نفوذ بسیاری یافتند. معاویه حکومت عراق را بهمغیرة، مصر را به عمروعاص، و بصره و کوفه را به زیاد داد. حجاز هم به مروان حکم داده شد.
معاویه پس از بدست گرفتن خلافت از مشهورترین سیاستمداران و سرداران عرب برای تثبیت خلافت استفاده کرد او همچنین قبایل قدرتمند یمنی را پشتیبان خود قرار داد. البته او سعی می کرد مناصب مهم حکومتی را در انحصار قریش و به خصوص بنی امیه نگه دارد.
معاویه مردانی همچون عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، بُسر بن ابی ارطاة، مروان بن حکم را با تطمیع، دور خودش جمع کرد.
مورخین، معاویه، عمروعاص، زیادبن ابیه، و مغیرة بن شعبه را از رجال باهوش عرب میدانستند. و یکی از تاریخ نویسان دربارهٔ این چهارتن چنین میگوید:
«بردبارتر و صبورتر از معاویه و چابک تر و سخی تر از عمروعاص ویکدل و یک زبان تر از زیاد کسی را ندیدهام. درون و بیرون این مرد اخیر از هرجهت یکسان بود. اما مغیره اگر شهر هشت دروازهای باشد و از هیچ دروازهٔ آن بدون فریب و فسون کسی بیرون آمدن نتواند، مغیره از تمام آن هشت دروازه بیرون میجهد»[۱]
معاویه در میان اهل سنت، جایگاه خود را به عنوان صحابی پیغمبر و کاتب وحی و مراسلات حفظ کردهاست. عنوان خال المؤمنین به معنی دایی مومنان که به سبب ازدواج خواهرش با پیامبر به وی داده شد، بر جایگاه وی افزودهاست. ابوموسی اشعری که از بزرگان صحابه بود، یک بار او را امین الله خوانده بود. با این حال مخالفت دو تن از خلفای راشدین با او، عمر بن خطاب و علی بن ابی طالبباعث شدهاست علمای اهل تسنن در قائل شدن مرتبهٔ عدل و رضوان برای او شک کنند. معاویه در بیعت رضوان حضور نداشته و از سابقون الأولون نیست و در غزوهها با پیامبر حضور نداشتهاست. عباسیان نیز با این که سنّی بودند، همواره در خطبهها معاویه را لعنمیکردند.[نیازمند منبع]
عمر در خطبهای که در عبقریات آمدهاست، او را به شدْت نکوهش نمود. او گفت: «شما میخواهید به جنگ قیصر و کسری بروید و این معاویه در میان شماست. این یکی صد بار بدتر است» عمر او را قاهرهاویه و کسرای عرب نامید و چندین بار او را شماتت کرد و حتی یک بار به مدینه فراخواند. با این حال معاویه همراه از منزلت خود نزد عمر سخن میگفت و حتی در خطبهای گفت: «اگر منزلت من نزد عمر نبود مردم بر من میریختند و سنگ میزدند»
علی در زمان عثمان، از قدرت یافتن معاویه بسیار ناراضی بود و عثمان را چندبار به عزل معاویه تشویق کرد. با این حال عثمان موافقت نکرد و حتی او را جوان قریش و فرزند شریفش نامید. علی معاویه را دشمن عثمان نامید و درنگ او را جایز ندانست و حتی در قنوت نماز او را لعن کرد. علی در زمان حکومت خود حتی لحظهای فرمانروایی معاویه را بر شام نپذیرفت و مدام با او در نبرد بود و بعد از وی دو پسرش حسن و حسین نیز با معاویه مخالف بودند. ابن عباس او را شایستهترین شخص برای ملک و امارت میدانست.
شیعیان نیز مانند اهل سنت، معاویه را به دلیل ایجاد خلافت موروثی، قتل حجر بن عدی و شیعیان، بدگویی نسبت به علی<ع> نکوهش میکنند. معاویه، نخستین کسی بود که سادگی حکومت اولیه را تغییر داد و تجمل و استبداد را وارد آن کرد. اما عمدهترین دلیل نکوهش معاویه از نظر ایشان، غصب خلافت و وارد شدن به جنگ با علی و پسرش حسن است. هم چنین شیعیان معاویه را متهم بهنفاق میکنند. شیعیان بر خلاف اهل سنت، لعن معاویه را جایز میدانند.
یک دیوان قصاید منسوب به معاویه بر جای ماندهاست. این دیوان از چند بخش «اتانی امر» «ابلغ لدیک» تطاول لیلی الا یا سعد،حریث، تقول قریش تشکیل شدهاست.
در هنگام مرگ به پسرش یزید که خلافت او را اعلام کرده بود، وصیت کرد که در دفع عبدالله بن زبیر خشونت به خرج دهد امّا باعبدالرحمن بن ابی بکر و حسین بن علی به جنگ برنخیزد. سرانجام، به بیماری، درگذشت و در دمشق دفن شد.
ویکیپدیای انگلیسی
تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن.
حکومت بنی امیه-سایت تاریخ اسلام
طبقات کبری، ابن سعد.
امویان از دودمانهای تاریخی اسلامی بودند. اینان برای نخستین بار خلافت را تبدیل به سلطنت موروثی کردند. این دودمان از قبیله قریش و از طایفه بنیامیه بودند.
نخستین خلیفه اموی معاویه فرزند ابوسفیان بود. او در زمان عمر خلیفه دوم فرمانروای شامگشت. در زمان خلافت عثمان که از خویشان او بود، قدرت بسیار زیادی پیدا کرد. با کشته شدن عثمان با علی بیعت نکرد و تا علی زنده بود با او بر سر خلافت مسلمانان جنگید. پس از مرگ علی در کوفه، به نبرد با حسن بن علی پرداخت و سرانجام خلافت را به چنگ آورد و شهر دمشق راپایتخت خود و خاندانش ساخت. معاویه نخستین کسی بود که سیاست جانشینی پسر به جای پدر را در خلافت به راه انداخت.
پس از او یزید پسرش خلیفه مسلمانان شد. از کارهای او نبرد با حسین بن علی و رویداد کربلا و حمله به مدینه و مکه بود . پس از وی پسرش معاویه ی دوم سر کار آمد ولی پس از چهل روز کناره گیری کرد و اندکی پس از آن درگذشت . با کناره گیری و مرگ وی در میان خاندان اموی درگیری افتاد و شورش هایی که به پا شده بودند فراگیرتر شدند ؛ عبدالله بن زبیر در مکه و مختار ثقفی در کوفه به پا خاستند و گروهی از امویان شام نیز فرمانبردار عبدالله بن زبیر شدند . سرانجام عبدالملک بن مروان به کمک حجاج بن یوسف ثقفی شورشیان را سرکوب کرد و حجاج را به فرمانروایی ایران و عراق گماشت . حجاج برای پایداری امویان کوشش های فراوان نمود و بسیاری از مخالفان را کشت یا به زندان افکند .امویان در زمان خلافتشان سرزمین های بسیاری را به چنگ آوردند و بار ها شورش های ایرانیان را سرکوب نمودند ؛ تا اینکه ابومسلم سردار ایرانی عباسیان آنان را سرنگون ساخت و عباسیان با نیرنگ خلافت را از آن خود کردند[۱] [۲][۳]دیندارترین خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز بود.
واپسین خلیفه اموی مروان بن محمد بود که به دست یاران ابومسلم خراسانی کشته شد.
امویان فرمانروایانی بیش از اندازه عربگرا بودند. سختگیریهای آنان بر نژادها و اندیشه و آیینهای گوناگون مردم زیر ستم ایشان را به ستوه آورده بود که سرانجام پایههای لرزان فرمانرواییشان را فروریخت.
فرمانروا | زندگی | فرمانروایی | |
---|---|---|---|
۱ | معاویه بن ابیسفیان | ۶۰۶-۶۸۰ | ۶۶۲-۶۸۰ |
۲ | یزید بن معاویه | ۶۴۶-۶۸۴ | ۶۸۰-۶۸۴ |
۳ | معاویه بن یزید | ۶۶۴-۶۸۴ | ۶۸۴-۶۸۴ |
۴ | مروان بن الحکم | .... -۶۸۵ | ۶۸۴-۶۸۵ |
۵ | عبدالملک بن مروان | ۶۴۷-۷۰۵ | ۶۸۵-۷۰۵ |
۶ | ولید بن عبدالملک | .... -۷۱۵ | ۷۰۵-۷۱۵ |
۷ | سلیمان بن عبد الملک | .... -۷۱۸ | ۶۸۹-۷۱۸ |
۸ | عمر بن عبدالعزیز | ۶۸۱-۷۲۰ | ۷۱۸-۷۲۰ |
۹ | یزید بن عبدالملک | ۶۹۱-۷۲۴ | ۷۲۰-۷۲۴ |
۱۰ | هشام بن عبدالملک | ۶۹۰-۷۴۳ | ۷۲۴-۷۴۳ |
۱۱ | ولید بن یزید | ۷۰۹-۷۴۴ | ۷۴۳-۷۴۴ |
۱۲ | یزید بن الولید | .... -۷۴۴ | ۷۴۴-۷۴۴ |
۱۳ | ابراهیم بن الولید | .... -۷۵۰ | ۷۴۴-۷۴۵ |
۱۴ | مروان بن محمد | منابع
عنوان کلی : تاریخ اسلام .... -۷۵۰ | ۷۴۵-۷۵۰ |