تاریخ ایران و جهان

امپراطوری های بزرگ

تاریخ ایران و جهان

امپراطوری های بزرگ

نفوذ معنوى خاندان صفوى

از فرمانى که احمد جلایر، به شیخ صدر الدین موسى ، (704 - 794 ه .ق .) پسر شیخ صفى الدین اردبیلى ، جد سلاطین صفوى نوشته است ، مى توان به نفوذ معنوى این خاندان پى برد.

پس از آن که صدرالدین موسى درگذشت ، پیشوایى صوفیان به فرزندش ، خواجه على ، رسید. این مرد، همان کسى است که امیر تیمور گورکانى به خدمت وى رسید و از وى همت طلبید، و شیخ خواجه على ، به دست خود شمشیرى به کمر امیر تیمور مى بندد. بعد از وفات شیخ خواجه على ، شیخ ابراهیم به اردبیل آمد.
و در عصر او، خانقاه اردبیل بار دیگر رونقى به سزا یافت و فعالیت تبلیغاتى خلفا و داعاین صفوى ، فزونى گرفت .
چون شیخ ابراهیم درگذشت ، فرزند او سلطان جنید بر مسند ارشاد نشست (321). در عصر او، اقبال و توجه مردم به خانقاه شیخ افزایش یافت ، تا جایى که میرزا جهانشاه قراقویونلو، بر سلطنت خویش بیمناک شد و گاه با کتابت و زمانى با صراحت ، از شیخ مى خواست که از کشور او، رخت بربند و مدتى به سیر و سیاحت پردازد شیخ ، سرانجام تقاضاى او را پذیرفت و با یاران خود به جانب دیار بکر، روان شد. امیرحسن بیک آق قویونلو، مقدم شیخ را گرامى داشت و همشیره خود خدیجه بیگم را به عقد و ازدواج سلطان جنید درآورد پس از چندى جنید بار دیگر راه اردبیل پیش گرفت . این سفر بیش از پیش سوء ظن جهان شاه را برانگیخت تو درصدد برآمد به هر وسیله ى ممکن ، به مبارزه با شیخ برخیزد بالاخره شیخ ، ناگزیر به قصد جهاد به جانب قفقاز رفت . در این موقع ، جهانشاه ضمن نامه اى از سلطان خلیل شیروان شاه خواست که به جنگ با شیخ اقدام کند. در جریان این نبرد، سلطان جنید با دلاورى هایى که از خود بروز داد در سال 860 ه .ق . کشته شد. پس از سلطان جنید، سلطان حیدر (که مادرش ، خدیجه بیگم همشیره اوزون حسین آق قویونلو) با این که کودک بود مورد مهر و محبت امیرحسن و مریدان پدر قرار گرفت .
شیخ حیدر، همواره درصدد بود تا مقاصدى را که شیخ جنید نتوانست عملى سازد، تحقق بخشد. او در صدد بود انتقام پدر خود را از شیروان شاه بگیرد وى ، سراسر سال ، هم خود را وقف تسلیح پیروان خود کرد. هم چنین ، لباس متحدالشکلى که حیدر، براى پیروان طریقت خود معین کرده بود، از استعداد او در کار تشکیلات دادن حکایت مى کند. نخستین اقدامات او، لشکرکشى به سرزمین شیروان بود که توانست در سال 1483 م . غنایمى را با خود به اردبیل بیاورد و بین اهالى تقسیم نماید. از آن جمله ، کنیزان و غلامان زیباروى چرکسى را باید یاد کرد.
شیخ حیدر، با تشکیل ارتشى قوى ، به مثابه نیرویى با اهمیت در مقابل قدرت آق قویونلو، تجلى نموده بود، که آخر الامر، در نبرد طبرستان ، در دامنه ى کوه البرز نزدیک روستاى ، در تبت در سال 1488 م . کشته شد. پس ‍ از شکست و قتل او به فرمان سلطان یعقوب آق قویونلو، سرش را در کوچه هاى تبریز گرداندند و سپس بدار کشیدند (322).
لازم به تذکر است که ، معلوم نیست چرخش این خاندان از شافعیت به تشیع ، دقیقا از چه زمانى شروع شده ، فقط در زمان حیدر است که مى بینیم وى با حرارتى بیش تر و نیرویى افزون تر، پا بر جاى پدر گذاشته و براى جلب مریدان بیش تر و فداکارتر، دست به ایجاد مذهبى زد که (مذهب حیدریه ) نام گرفته است . اساس این مذهب بر تشیع تعصب آمیز و دشمنى فراوان ، با اهل تسنن قرار گرفته بود (323)
سلطان حیدر، که خواهرزاده ى اوزون حسن بود، دختر خاله ى دائى اش را به زنى گرفت و از او سه پسر یافت به اسامى : سلطانعلى ، ابراهیم و اسماعیل .
شاه اسماعیل ، از جانب پدر، نواده ى شیخ صفى الدین اردبیلى - روحانى و صوفى بزرگ و از جانب مادر، نوه ى اوزن حسن آق قویونلو بود.وقتى پدرش شیخ حیدر - رهبر شیعیان - در سال 1488 م . به دستور سلطان یعقوب آق قویونلو و به دست فرخ یسار، پادشاه محلى شیروان کشته شد، وى یک سال بیش تر نداشت و چون خواهرزاده ى سلطان یعقوب به شمار مى رفت ، لذا، فرخ یسار، از ریختن خون وى و برادرانش صرفنظر کرد و آنان را به استخر فارس تبعید نمود. در نتیجه ى هرج و مرجى که متعاقب درگذشت سلطان یعقوب به وجود آمد، قلمرو سلطنت آق قویونلو، میان الوند بیک و سلطان مراد، تقسیم شد. در این هنگام ، اسماعیل و برادرانش ، مخفیانه از تبعیدگاه خود به گیلان رفتند. مدتى در لاهیجان ، نزد حکمران آن شهر که متمایل به مذهب شیعه بود، به سر بردند. در آن جا، به تدریج عده اى از شیعیان به دورشان جمع شدند. در ماه اوت 1499 م . اسماعیل با عده اى از پیروان خود عازم زیارت آرامگاه جدش شیخ صفى ، در اردبیل گردید (324).
حاکم اردبیل ، از هجوم شیعیان آسیاى سغیر و شام و قفقاز که هر روز تعدادشان افزایش مى یافت بیمناک شده و اسماعیل و پیروانش را از آن شهر بیرون کرد.
اسماعیل ناچار در راس پیروان و مریدان خود، به طرف آستارا و طالش ‍ رفت و در شهر کوچکى به نام ارجوان ، اقامت نمود. وى که در این موقع 13 سال داشت ، با مساعدت نه قبیله (325) ترک تبار: استاجلو، شاملو، تکاملو، روملو، ورساق ، ذوالقدر، افشار، قاجار و صوفیان قراباغ - که با او دست بیعت داده بودند در تابستان سال 1500 م . در این شهر، ارتشى به نام قزلباش ، تاسیس و دعوى استقلال نمود به محض خبر قیام اسماعیل میرزا، مریدان بیش ترى از سوریه ، دیاربکر، سیواس به او پیوستند. در سال 1501 م . وى توانست به کمک قزلباش ، فرخ یسار، پادشاه شیروان را در نزدیکى قریه گلستان ، شکست دهد. اسماعیل پس از تصرف شماخى ، باکو و ایروان به جانب آذربایجان رهسپار شد.
الوندبیک ، آق قویونلو، حکمران آذربایجان که قصد مقابله با وى داشت ، در سال 1502 م . در محلى به نام شرور واقع در حوالى نخجوان ، شکست خورد و به خاک عثمانى پناهنده گردید.
اسماعیل ، فاتحانه وارد تبریز شد. به نام ابوالمظفر شاه اسماعیل الهادى ، تاج گذارى نمود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد