مورخین مرگ سلیمان قانونی (۲۰ صفر ۹۷۴ ق. / ۵ سپتامبر ۱۵۶۶ م.) را نقطه عطفی در تاریخ عثمانی و سرآغاز فرایند انحطاط تدر یجی این دولت میدانند. در واقع، این انحطاط هر چند در اواخر سده شانزدهم میلادی، پس از مرگ سلیمان، رخ نمود و در نیمه اول سده هفدهم شتاب گرفت، ولی بنیانها ی اجتماعی آن در دوران حکومت سلیمان و در اوج شکوه دولت عثمانی تکوین یافت.
سیر افول مداوم دولت عثمانی مقارن و همپیوند با سیر ظهور و اعتلای روزافزون تمدن جدیدی است که در اروپای غربی سربرکشید. این دو تحول مواز ی بخش مهمی از فرایند عظیمی را شکل داد که سرنوشت بشر یت را در طول سدههای اخیر رقم زد و سرانجام در اوایل سده بیستم میلادی جغرافیای سیاسی کنونی جهان را پدید آورد.
در بررسی علل انحطاط عثمانی باید نقش عوامل چهارگانه:
را اصلی دانست و دو عامل بعدی رشد فساد در ساختار سیاسی و تحجر اندیشه دینی و سیاسی را فرعی تلقی کرد.
بنابراین، فساد در ساختار سیاسی و تحجر در اندیشه دینی را نباید بهعنوان عواملی تعیین کننده و سرنوشت ساز ارز یابی کرد. برای رسیدن به شناختی عینی و به دور از ذهنگرایی و خیالپردازی از علل واقعی تفوق غرب و افول عثمانی، و سایر دولتهای غیر غربی، باید بر نقش عوامل چهارگانه نخستین تأکید کرد و فساد در ساختار سیاسی و تحجر در اندیشه و ایستایی در فرهنگ را بنوبه خود به عنوان پیامد و معلول عوامل فوق بشناسیم.(مرجع؟)
امپراتوری عثمانی سالها چون ابرقدرتی بر گوشهای از جهان دربرگیرندهٔ، سرزمین کردستان، سرزمینهای عربی، آسیای صغیر و بالکانفرمانراندند. با شکست در جنگ جهانی اول امپراتوری عثمانی فروپاشید و جای خود را به ترکیه داد. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و پیدایش کشور جمهوری ترکیه این نواحی به دست کشورهای پیروز در جنگ، بعضا تقسیم و یا مستقل گردیدند.